English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5922 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unwanted U آنچه لازم نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
used U آنچه جدید نیست
lightweights U آنچه سنگین نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
it is unnecessary U لازم نیست
it needs not U لازم نیست
needn't U لازم نیست
you need not fear U لازم نیست بترسید
needle point to say U لازم نیست بشمابگویم که
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
peripheral U آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
garbage U داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
wimp U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimps U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
worded U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
wraparound U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
binding U لازم الاجرا لازم
bindings U لازم الاجرا لازم
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
authentic U آنچه درست است
constants U آنچه تغییر نمیکند
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
producing U آنچه تولید میکند
constant U آنچه تغییر نمیکند
incoming U آنچه از خارج می آید
auxiliaries U آنچه کمک میکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
biased U آنچه اریب دارد
protective U آنچه حافظت میکند
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
contiguous U آنچه اثر می گذارد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
knowledge U آنچه دانسته است
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
identity U آنچه کسی یا چیزی است
identities U آنچه کسی یا چیزی است
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunction U آنچه درست کار نکند
approximating U آنچه تقریبا درست است
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
distant U آنچه در محلی قرار دارد
movable U آنچه قابل حرکت است
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
finished U آنچه کامل شده است
transportable U آنچه قابل حمل است
controllable U آنچه قابل کنترل است
computable U آنچه قابل محاسبه است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
roundest U آنچه در دایره حرکت میکند
round U آنچه در دایره حرکت میکند
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
malfunctions U آنچه درست کار نکند
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
requirements U آنچه مورد نیاز است
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
removable U آنچه قابل جابجایی است
visible U آنچه قابل دیدن است
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
third U آنچه بعد از دومین می آید
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
alterable U آنچه قابل تغییر است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
variable U آنچه قابل تغییر است
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
variables U آنچه قابل تغییر است
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
extensible U آنچه قابل گسترش است
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
flexible U آنچه قابل تغییر است
malfunction U آنچه کامل کار نکند
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
availability U آنچه به آسانی بدست آید
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
audible U آنچه قابل شنیدن است
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
efficient U آنچه که خوب کار میکند
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
chargeable U آنچه قابل شارژ است
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
downloadable U آنچه قابل بار کردن است
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
pre U آنچه قبلا توافق شده است
contents U محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
frequents U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
available U آنچه قابل دستیابی یا خرید است
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
frequenting U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
preventive U آنچه مانع رویدادن چیزی شود
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnets U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
payment on account آنچه علی الحساب پرداخت میشود
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
accidental U آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
originals U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
original U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
undetected U آنچه تشخیص داده نشده است
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
uniquely U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
inactive U آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
Except what is mentioned in paragraph 3. U باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
Recent search history Forum search
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1I am good with figures,how about you?
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
2با درد بساز
2با درد بساز
1It's not business to you
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1coffee table conversation piece
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com